Search
Close this search box.

سرکوب های اخیر در ایران انعکاسی از بحران موجود در رژیم

Simon Hardy

امیدهای زیادی در داخل ایران وجود دارد که روزهای پایانی رژیم فرا رسیده است. اعتراضات خیابانی با خشونت پلیس و سربازان اسلامی روبرو می شود. اما در بین حاکمان داخل حکومت بر سر شیوه و مسیر ادامه اختلاف وجود دارد.

ادامه اعتراضات در ایران نشان می دهد که آتش آزادی خواهی با وجود کتک و تجاوز و کشت و کشتار از جانب نیروهای امنیتی، هنوز زبانه می کشد. جنبش پس از مراسم دفن رهبر روحانی و رفرمیست آیت الله منتظری در 21 دسامبر، شتاب بیشتری گرفته است و به تظاهرات گسترده علیه رژیم بدل گشته است.

پس از یک هفته، اعتراضات در روز عاشورا به ناگاه دوباره شروع شد. و طبق معمول با سرکوب نیروهای قاتل بسیج مواجه گشت. حداقل هشت نفر در این تظاهرات ها جان باختند که از جمله آنها خواهر زاده موسوی رهبر مخالفین بود.

هدف گیری معترضان در خیابان که به پدیده ای عادی بدل گشته است نشان از آگاهی تظاهرات کنندگان از خطرات پیش رو است اما با این وجود آنها آماده جان باختن به خاطر آرمان های آزادی خواهانه خود هستند.

در عرصه بین المللی ایران کماکان نقش شبح اصلی را برای امپریالیست ها در غرب دارد. طبق معمول، غرب ایران را به خاطر نبود حقوق دموکراتیک محکوم می کند اما همه اینها چاپلوسی بیش نیست. چه اتفاقی خواهد افتاد اگر تظاهرات دموکراسی خواهانه در عربستان شروع شود؟ رسانه های انگلیسی نیز جدیدآ ادعا کرده اند که فرد انگلیسی که به تازگی بعد از سه سال گروگان گیری در عراق آزاد شده است، توسط نیرو های ایرانی که مشغول عملیات نظامی دربغداد بو ده اند به بیرون منتقل شده بود.

دولت آمریکا در کار بسیج نیروهایی است که با ایزوله کردن ایران، برنامه های اتمی ایران را متوقف کند. این اقدام به نوبت خود ایران را در زمزه قدرتهای ضد امپریالیستی قرار میدهد.

سال پیش رو سالی کم خطر برای برای طبقه حاکم در ایران نیست. آنها از طرفی مواجه با رشد سریع مخالفین از پایین و فشار های بین المللی از خارج هستند که بخش هایی از طبقه حاکم را به شدت نسبت به سرنوشت دولت محمود احمدی نژاد بیمناک کرده است. خطر یک انفجار اجتماعی که کل نظام روحانیت را ساقط می کند همواره موجود است اما مسآله اصلی این است که این نیرو از کدام جهت وارد خواهد شد.

تغییر این رژیم پدیده ای است به خودی خود خوشایند اما اگر این تغییر از بالا تحمیل شود، از طریق اشغال، تنها عایدی آن تقویت نیروی امپریالیستی آمریکا خواهد بود و مردم را در غل و زنجیر محکمتری به بند خواهد کشید. هر رژیمی که اینان پایه می ریزند در مقابل یک جنگ داخلی قرار می گیرند و از یک فساد اداری گسترده به مانند رژیم حامد کرزای در افغانستان در رنج خواهد بود.

رژیم ایران از شکاف ایجاد شده در درون خود در رنج است. برای همین است که احمدی نژاد و دار و دسته اش مجبور به پاکسازی و زندانی کردن مخالفان در داخل کاست روحانیت است. در نیمه دوم سال 2009 هیجان در تهران رو به افزایش بود. بعد از اینکه پلیس به دستور بخشی از حکومت، به زندانی کردن طرفداران و حامیان موسوی پرداخت. تنها به این خاطر که با به میدان کشیدن مخالفان به سرکوب هر چه بیشتر آنان بپردازد.

اکنون نیروهایی وارد عمل شده اند که آشکارا دستگیری و اعدام موسوی را طلب می کنند. رهبران روحانی زیادی از طرفداران موسوی به عنوان محارب یا دشمن خدا اسم می برند. این جرم حکم اعدام را در ایران در بر دارد. موسوی اکنون جلو دار نیروهای اپوزسیون فرض می شود و جدیدآ پس از کشته شدن خواهر زاده اش توسط پلیس، عنوان کرده است که حاضر است جان خود را برای اصلاحات فدا کند.

سرکوب های جدی موجود گواهی است بر ایزوله شدن هر چه بیشتر رهبر ایران علی خامنه ای و دستگاه تحت رهبری اش. شکاف در لایه های قدرت، تنها بین محافظه کاران و رفرمیست ها در جریان نیست. در منزل نهایی بسیاری از رهبران رفرمیست با مشی های محافظه کاران متفق هستند. از جمله شکاف های موجود در داخل حاکمیت شکاف عمیقی است که بین بخش بزرگی از روحانیون بالا مقام و سپاه پاسداران پدید آمده است. در ده ساله اخیر به وضوح بیشتری شاهد قدرت گیری سپاه پاسداران ، با حمایت گروه فاشیستی بسیج هستیم. این گروه همچنین سیطره وسیعی بر اقتصاد کشور یافته است.

خامنه ای حتی یک مجتهد واجد شرایط نیست و این نارضایتی هایی در بین دیگر مجتهدین بر انگیخته است. ایران در شکل کلی خود کشوری است که توسط نیروی عظیمی از مردام مسلح و طبقه حاکم که از پشت نقاب خود بیرون آمده اند کنترل می شود. ترس شاهان از محافظان خود است و این پایه سیاسی مبارزه موسوی است. او مردی است که در نقش محوری در حاکمیت در دهه 1980 ایفا کرده است و اکنون اندیشه بازکرداندن حاکمیت ایران را به آرمانها و روش های آن دهه در سر می پروراند.

مردم حاضر در خیابان به شکل واضحی خواهان دموکراسی هستند. اما این می تواند از یک انتخابات عادلانه در داخل نظام اسلامی( یک اوتوپیای بی ارزش) به یک مدل دموکراسی لیبرال که بر پایه سرمایه داری غربی استوار است، بسط یابد. با وجود اینکه این یک اتوپی است چرا که ایران را زیر چکمه های آمریکا قرار خواهد داد. این که این به چه معنی است و چه پیامد هایی را در پی خواهد داشت را میتوان در تجربیات عراق و افغانستان و پاکستان به وضوح دید.

از طرف دیگر برخی در داخل جنبش طرح بازگشت به 79-1978 زمانی که کارگران کنترل کارخانه جات خود را بدست گرفتند و زمانی که چپ وزنه معنی داری در سرنگونی رژیم شاه بود را مطرح می کنند. اینجاست که باید تجربه شکست استراتژی آن زمان چپ به کار گرفته شود. مبارزه ای به بهانه دموکراسی خواهی در جریان است. وظیفه اکنون چپ جذب جوانان به مبارزه انقلاب سوسیالیستی به عنوان مورد اعتماد ترین راه حل است.

یکی از اولویت های اصلی در این میان جذب طبقه کارگر به مبارزه احقاق حقوق دموکراتیک به عنوان ابزاری انقلابی در جهت قدرت یافتن این طبقه است. که می تواند منجر به پایه گذاری یک جامعه سوسیالیستی شود. هنوز هم این جنبش از کمبود هایی زجر می کشد که در آغاز آن در سال 2009 با آنها مواجه بوده است. طبقه کارگر طرفدار این جنبش است اما در آن فعال نیست. حداقل به شکل سازمان یافته. این کارگران شرکت نفت بودند که در سال 1979 ضربه نهایی را به پیکر رژیم شاه وارد آوردند. تجربه ای که قدرت حاکم در ایران به خوبی به یاد دارد و این بیان کننده این است که چرا این حکومت کارگران صنعتی را در چنگالهای آهنین خود دارد.

در طی اعتراضات جاری در سال 2009 اتحاد برای اینترناسیونال پنجم همکاری را با مخالفان رادیکال حکومت ایران آغاز کرد برای به رشته تحریر در آوردن یک برنامه عملی. این برنامه به فارسی ترجمه و در روزنامه خیابان به چاپ رسید. این برنامه هنوز از موضوعیت بر خوردار است و ما مبارزان انقلابی سوسیالیستی را به مطالعه این برنامه عمل در این روزنامه ارجاع می دهیم

Content

You should also read
Share this Article
Facebook
Twitter
WhatsApp
Print
Reddit
Telegram
Share this Article
Facebook
Twitter
WhatsApp
Print
Reddit
Telegram